English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
open to attack U در معرض حمله
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
expose to rays U در معرض اشعه قرار دادن در معرض نور گذاشتن
velimirovic attack U حمله ولیمیروویچ در حمله سوزین از دفاع سیسیلی شطرنج
hysterics U حمله خنده غیر قابل کنترل حمله گریه
counter riposte U حمله شمشیرباز پس از دفع حمله متقابل حریف
vortex breakdown/brust U جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد
rio treaty U اکوادور ونیکاراگوئه به سال 7491 که به موجب ان در صورت حمله به یک از کشورهای امریکایی همه کشورهای دیگر حق حمله مسلحانه را دارند
ond shot U بیک حمله دریک حمله
hysteroid U حمله تشنجی شبیه حمله
hysterogenic U حمله تشنجی شبیه حمله
exposed to U در معرض
susceptible U در معرض
weathers U در معرض هواگذاشتن
stigmatist U در معرض تهمت
weathered U در معرض هواگذاشتن
weather U در معرض هواگذاشتن
exposure U در معرض نهادن
exposures U در معرض نهادن
displays U در معرض نمایش
displayed U در معرض نمایش
display U در معرض نمایش
stigmatic U در معرض تهمت
displaying U در معرض نمایش
subjected to danger U در معرض خطر
liable to danger U در معرض خطر
exposed U در معرض نهادن
on risk U در معرض خطر
on sight U در معرض دید
on view U در معرض نمایش
touch and go U در معرض خطر
put up for sale U به معرض فروش گذاشتن
critically endangered species U گونه در معرض خطر
endanger U در معرض خطر گذاشتن
lee shore U ساحل در معرض باد
susceptibility U در معرض خطر بودن
disposal U در معرض دید قرارگرفتن
to put to the issue U در معرض داوری گذاشتن
insolate U در معرض افتاب گذاشتن
endangered U در معرض خطر گذاشتن
insectile U در معرض هجوم حشرات
endangering U در معرض خطر گذاشتن
vulnerable U درمعرض اسیب در معرض
endangers U در معرض خطر گذاشتن
underexpose U کمتر از حد لزوم در معرض
subjected U در معرض قرار دادن
subjecting U در معرض قرار دادن
subject U در معرض قرار دادن
vulnerability U در معرض تلفات بودن
subjects U در معرض قرار دادن
on sale U در معرض فروش گذاشته شده
to weather something U چیزی را در معرض [ آب و] هوا گذاشتن
thermal exposure U در معرض حرارت قرار گرفتن
hazard U اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
actuble U قابل به معرض نمایش گذاردن
he is liable to become sick U در معرض ناخوش شدن است
criminate U در معرض اتهام قرار دادن
radio detection U در معرض اکتشاف به وسیله بی سیم
hazards U اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
to be vulnerable [exposed] to criticism U خود را در معرض انتقاد گذاشتن
exposed U در معرض دید جناح باز
hazarded U اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
hazarding U اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
front line U خط حمله خط حمله یادفاع
to weather something in winter U چیزی را در معرض [ آب و] هوای زمستانی گذاشتن
subjects U تحت کنترل دراوردن در معرض بودن
subjecting U تحت کنترل دراوردن در معرض بودن
subjected U تحت کنترل دراوردن در معرض بودن
subject U تحت کنترل دراوردن در معرض بودن
unwarned exposed U یکانهایی که در معرض غافلگیری تک اتمی قرار می گیرند
ret U در معرض رطوبت قرار دادن خیس کردن
unwarned exposed U به طور غیر منتظره در معرض تک قرار گرفتن
target date U زمان حمله به هدف یا تاریخ حمله به هدف
to leave yourself open to the charge of lacking seriousness U خود را در معرض اتهام فاقد جدیت بودن گذاشتن
exposes U در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
expose U در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
exposing U در معرض دید قرارگرفتن یا دادن فاهر شدن یاکردن
exposures U در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
exposure U در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
overexpose U بیش از اندازه لازم در معرض نورو غیره قرار دادن
restricted propellant U سوخت جامد که تنها قسمتی از سطح ان در معرض احتراق قرار دارد
flag U ترتیب کدها در شبکه ارسال بسته برای معرض شروع و خاتمه یک فریم داده
flags U ترتیب کدها در شبکه ارسال بسته برای معرض شروع و خاتمه یک فریم داده
to be exposed to a constant stream of something U در معرض چیزی به طور مداوم بودن [بدون اینکه مستقیمآ به آن چیز توجه شود]
burned U کلمه رمز برای تعیین اینکه عامل مخفی اطلاعاتی در معرض کشف قرار گرفته یا قابلیت اعتمادبه او کم شده است
tally ho U در رهگیری هوایی یعنی هدف را دیدم یا هدف در معرض دید من است
post attack U بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
dry rot U پوسیدگی [خشک و فاسد شدن الیاف پنبه که در اثر رشد قارچ بر روی لیف بوجود می آید. فرش هایی که در جای رطوبتی یا گرم و شرجی قرار دارند بیشتر در معرض این آسیب دیدگی هستند.]
impugnation U حمله
impugnment U حمله
ictys U حمله
assaulted U حمله
inroad U حمله
epileptic fit U حمله
falling sickness U حمله
hysteria U حمله
assault U حمله
assaults U حمله
offensive <adj.> U حمله
assaulting U حمله
offensives U حمله
counter U حمله
spell U حمله
spelled U حمله
aggression U حمله
foray U حمله
forays U حمله
spells U حمله
seizures U حمله
seizure U حمله
sally U حمله
countered U حمله
countering U حمله
venue U حمله
assailment U حمله
onslaught U حمله
offence U حمله
offenses U حمله
thrusts U حمله
attacking line U خط حمله
onslaughts U حمله
thrusting U حمله
onset U حمله
besetting U حمله پی در پی
thrust U حمله
venues U حمله
sallies U حمله
wide open U حمله
canvasses U حمله
attacked U حمله
attacking [style of play, player] <adj.> U حمله
attack U حمله
time cut U ضد حمله
stound U حمله
canvass U حمله
attacks U حمله
canvassed U حمله
offense U حمله
offense,etc U حمله
canvassing U حمله
onrush U حمله
campaigns U حمله
campaigning U حمله
fit U حمله
fits U حمله
fittest U حمله
campaign U حمله
campaigned U حمله
assaults U حمله بمقدسات
rush U حمله یورش
banzai attack U حمله بی پروا
sortie U حمله ناگهانی
aggressors U حمله کننده
aggressor U حمله کننده
attack [on] U حمله کردن [بر]
sorties U حمله ناگهانی
aggressive U حمله ور مهاجم
suicide bombing U حمله با خودکشی
to roll up the enemy line U حمله جناحی
to set at U حمله کردن به
to take by storm U با حمله گرفتن
to sweep down on U حمله کردن بر
spell U حمله ناخوشی
wolf pack U حمله گرگ
up in arms <idiom> U آماده حمله
assaulted U حمله بمقدسات
pang U حمله سخت
sally U حمله ورشدن
suicide attack U حمله با خودکشی
leading edge U لبه حمله
make at U حمله کردن
spelled U حمله ناخوشی
rushing U حمله یورش
spells U حمله ناخوشی
sallies U حمله ورشدن
unassailable U غیرقابل حمله
rushed U حمله یورش
spearheads U نوک حمله
spearheading U نوک حمله
spearheaded U نوک حمله
spearhead U نوک حمله
to makea raid.on U حمله کردن بر
multiple offence U حمله مرکب
outside lines U خطوط حمله
hysterogenic U حمله اور
hypnolepsy U حمله خواب
play marker U طراح حمله
geong geuk U حمله تکواندو
geong gegak U حمله تکواندو
frontal attack U حمله جبههای
polerio's gambit U حمله فگالتو
narcolepsy U حمله خواب
quintain U هدف حمله
excision of clause U دراوردن یک حمله
epileptic seizure U حمله صرع
epileptic fit U غش حمله ایی
envelopment U حمله احاطهای
echelon of attack U موج حمله
echelon of attack U رده حمله
hysteroid U حمله اور
offensive foul U خطای حمله
jump off U شروع حمله
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com